ارتباط جلسات اخلاقی با مسایل سیاسی روز از نگاه مقام عظمی ولایت
تاریخ انتشار خبر : ۹۲/۰۱/۸
اين ايام که امتحان بزرگي در پيش رو هست و اميد هست که رحمت خدا؛ و به برکت خون شهدا به برکت بصيرت ملّت ايران به برکت هدايت هاي ملکوتي اين عبد صالح و وليّ الهي و به برکت راهي که اين امت پيش گرفته و هدفش تحقق عبوديت در روي روي زمين است و به برکت دعاي آقا امام زمان عليه السلام اميد قطعي است که إن شاء الله خداوند مثل امتحانهاي گذشته در اين امتحان هم ، ملت ايران را پيروز خواهد کرد.
اما سوالي که احتمالا به نظر بعضي ها برسد کما اينکه در فتنه گذشته به ذهن بعضي ها رسيده بود ، اين است که جلسات اخلاق و مباحث اخلاقي چه ربطي به مسائل اجتماعي ، سياسي، دارد؟
جلسات اخلاق ، بايست همان گفتن ، تذکرات ، گريه کردن ، حال گرفتن و بالاخره خود را به فضاي پاکي رساندن و از اين قبيل مسائل باشد.
ارتباط با اين مسائل ، جلسات اخلاق را مخدوش مي کند . قداست آن را از بين مي برد ؛ يا اصلا با راه اخلاق سازگار نيست ؛ اين شبهه پاسخش خيلي واضح است ،
…
بله اگر اخلاق منظور اين باشد که انسان با وقار بشيند،با وقار بلند شود،با وقار راه برود ،با وقار به زندگي شخصي خودش برسد و مواظب باشد که کاري پيش نيايد که وقار او را به هم بزند و تمام برنامه هايش در راستاي اين هست ، در اين ديدگاه ، و در اين اخلاق نبايد مشغول به اين مسائل باشد ، که بسيار مضر هست .
اما اگر منظور از اخلاق اين باشد – که به فرمايش قرآن و روايات صحيحش همين است – که ما عقيده داريم و اصلِ از اصول عقايدمان است که ما تمام ذرات وجوديمان ، حرکات وجوديمان ، تمام اعمال و کردار باطني و ظاهريِ ما ، در تمام ابعادش در حال ساخت و تشکيل حقيقت باطني مان براي نظام آخرت هستي و حتي ذر? خردلي از اعمال مورد حساب قرار خواهد گرفت و تمام افعال ما در ساختار باطني مان مستقيما مؤثر است ، اينجا ديگر موضوع فرق مي کند .
با اين ديدگاه اخلاق يعني ساختار شخصيت باطني براي زندگي عالم ديگر. اين يک حساب ديگري دارد. اينجا ديگر مساله رفتار شخصي ، خانوادگي ، اجتماعي ، سياسي و هرگونه عملي که انسان ، حتي پلکي که مي زند ، مسايل شخصي ، مسايل اجتماعي، مسايل سياسي ، مسايل علمي ، وهمه صفاتي که از بينش از انسان صادر مي شود اين اخلاق اوست ، اين خُلق اوست ، اين صفات وضعيت باطني اوست که به بيرون ظهور مي دهد.
بنابراين با اين ديدگاه که ما در زمان غيبت کبري موظف هستيم، در تمام امور اطاعت از ولي فقيه داشته باشيم، پس فقط اين نيست که در تيمم و وضو و نجاسات بگوييم مطيع هستيم ، چون مرجعمان فرموده که فلان غذا حرام است ، نمي خوريم ، فلان غذا حلال است، مي خوريم ، فلان کار واجب است ، مرجعم فرموده اين گونه نماز بخوان ، مي خوانم، اما وقتي به امورات ديگر برسد ، آنجا ديگر مربوط به خودم هست. خب اين باطل بودنش خيلي واضح است .
مثالش به اين مي ماند که ما بگوييم ، خيلي مواظب باش به ريه هايت آسيبي نرسد . بقيه مهم نيست ، قلب بهش آسيب رسيد ، يا ضربه ديگر ريه سالم به چه دردي مي خورد؟
يا بگوييم حتما اکسيژن هوا به بدنتان برسانيد ، بقيه مهم نيست آب و غذا ضرورتي ندارد ، معلوم است که ادامه حيات انسان به هماهنگي همه اعضاء و تامين بودن همه مواد لازم بستگي دارد.
ما در تيمم ، در غسل ، در وضو خيلي ريز دقت بکنيم چرا ؟ چون مرجعمان اينطور فرموده . در غذا احتياط کنيم که آقا اين مثلا شبه ناک است ، يک وقتي من مثلا غذاي شبه ناک بخورم ، در روز قيامت اين طور مي شود . يک بُعد شخصيت مان را که مربوط به عالم بعد است ، اين را خيلي دقيق و با وسواس درست مي کنيم اما بعد ديگرش را نه !!!
اگر دخالت در سياست کنم آلوده مي شوم ، مربوط به مسائل اجتماعي است ، آن وقت من هم سياسي مي شوم .
ما مي گوييم اين مگر کمتر از يک لقمه غذا خوردن شبهناک است ، بله ما اگر ما سياسي نشويم . ربا را مي آورند قانوني مي کنند ، که بدتر مي شود.
شما چطور از يک لقمه شبهناک فرار مي کنيد، اما مي گوييد به من ربطي ندارد ، ربا قانوني بشود !!!
اينجا ديگر بحث اجتماعي ، سياسي ، فردي نيست اينجا بحث اطاعت از امر الهيست. فلذا با اين ديدگاه اخلاق به اين معنا، خب اين يک وظيفه ديني است . يک عقيده باطني انسان است ، هيچ ربطي به مسائل گروهي و جناحي و اين سياسي بازي هاي معمول در عالم ندارد .
با اين عقيده اصلا معناي سياست يک معناي ديگري است . با اين بينش هر سياست مداري ، هر فعاليت اجتماعي که تحت اطاعت ولي الهي نباشد ، قمار بازيست، ملاحظه منافع جناحي،منافع حزبي،منافع شخصي، منافع گروهي و هر منفعتي غير از اطاعت امر ولي الهي اين هيچ ربطي به سياست ندارد.
اصلا از اين ديدگاه ، معناي سياسي بازي غير از اطاعت عملي از وليّ الهي ، قمار بازيست، چطور يک قمار باز با همه حيله و کلک ها مي خواهد ، منفعت شخصي خودش را بالا ببرد ، سياسي باز هم، دنبال اين است که بالاخره ما به هر شکلي منفعت مربوطه ي خودم را پيدا کنيم.
آنان سياسي بازي هايشان را و مغزشان را با ورزش در شطرنج ، تربيت مي کنند که چه جور من ذهنم را تيز بکنم تا حريف را بکوبم و پيروز بشوم. اينها نور مغز فکريشان را از نور قرآن نگرفته اند،از نماز شب نگرفته اند ، از اطاعت از معارف اهل بيت(ع) نگرفته اند، که بگويند من با نوراتيت توحيد به عنايات الهي بفهمم که در اين برنامه ريزي سياسي چه کار بکنم که امر الهي پياده بشود؟ اين مثل يک قمار باز با همه حيله ذهنش رو ورزش داده ، تمرين داده ، سوراخ سنبه هاي شيطاني را ياد گرفته ،علمي کرده ، حتي اين کارها را فرمولي کرده ، که با آن فرمول هاي خاص ، بالاخره به آن منفعت فردي و گروهي و حزبي خودش برسد؛
اما از ديدگاه توحيدي ، اصلا سياست يک معنايي ديگري دارد و اين هرگز آلوده شدن به منافع شخصي و گروهي و حزبي نيست ، پس سياست با اين ديدگاه يک وظيفه الهي در کليه مسائل زندگي، اعم از اجتماعي ، اداري ، سياسي ، فردي و … است.
يک فرد اخلاقي توحيدي بدنبال اين وظيفه خودش است که مبادا روز قيامت من مورد سوال قرار بگيرم. دردش اصلا يک چيز ديگري است. اين مسائل دنيا ، کُلّش را جمع بکنيم چيزي نيست که انسان بخواهد مثلا به آن آلوده بشود ، به آن تعصّب نشان بدهد و طرفداري بکند و چنين و چنان بکند ، اما اين ورود در مسايل اجتماعي و سياسي با ديد اخلاقي و توحيدي متفاوت است ؛ صورت قضيه مثل هم است ؛همه فعاليت مي کنند ، به دنبال مثلا انتخابات هستند . اما اينجا مبناي ورود متفاوت است.
هر اداره اي بايد رئيسي داشته باشد که اداره بشود ، فلان وزارت خانه بايد بالاخره يک وزير داشته باشد تا اداره بشود ، همه دنبال يک نقطه اند ، اما نيت آنهايي که بدنبال اطاعت ولي فقيه هستند حُکم خدا هستند . نيّت اينها ، و باطن اينها يک چيزي است و براي قمار بازهاي سياسي يک چيز ديگري است.
سايت نداي پاک فطرت


























